جاده‏هاى سرد انتظار...

♥یـــــوسف زهـــــــرا ♥

ارتباط از طریق یاهو مسنجر
1
محل تبلیغات شما
2
محل تبلیغات شما
3
محل تبلیغات شما

عضویت درخبرنامه

تبلیغات شما

برگ گرافیک

جاده‏هاى سرد انتظار...
بازديد : 1090

سحرگاهاني كه ازكوچه وپس كوچه هاي شهر عبورمي كنم ودرگرگ وميش وتاريكي صبوح وبادهايي كه ناله كنان زوزه مي كشند ودرپي تو گريه مي كنندودرختان وگلهايي كه درمسيراست همه ازبس كه خيره به راه مانده اند خشكشان زده است وهمچنان منتظروچشم به راهت هستند....
باد با موهايم بازي مي كند، سرماي صبوح نيز حكايت ازكمبودهوا ازمهروجود توست پس ازاينكه اين هوا ديگر مثل سابق هواي پاكي نشايدكه بايد...

 دستهايم گرما مي خواهد و باد با تمام سرماي زمستاني اش خود را در آغوشم جاي مي دهد. كوچه وپس كوچه ها خلوت تر از هميشه است. هيچ كس از آن عبورنمي كند.

چقدراحساس تنهايي ودلتنگي مي كنم وقتي كه درآن همه فضاي سكوت وتنهايي گم مي شوم ووفقط يادتو ازذهنم برون نمي رودبا ذكر الهي عظم البلاء....وبرح الخفاء...ناخودآگاه چشمهايم هم طلب نم اشكي مي خواهند...

 بوي باران همه جا را پرمي كندودلم هم نوا با آسمان مي بارد. چرا كه تو باز هم مثل هميشه حتي درسحرگاه وپس از سلام آفتاب نيامدي...

نه حتم دارم که آمدی ومن چشمانم حجاب داشت وازپیش رویمان گذرکردی...اي دل غافل!!
مثل گلهاي سپيد عمرمن هم درحال  پژمرده شدن است و مثل هر بار، اما باز، از تو خبري، به قدر يك اشاره هم، نرسيد. ...
 محبوب دلم! باز از همه گذشتم تا دلنوشته اي برايت بزنم  كه خیلی دلم برایت تنگ شده است، هر لحظه که تو را می شناسم انگار بیشتر دلم برایت تنگ می شود. اين جمعه هم آمد وروفت وبا هياهو هاي هميشگي اش وانگار بيش ازبيش دلم ريخت وزيرپاهايم خالي شدبدجوري دلم هوايت روكرد به هرسو نگاه كردم شايد نشانه اي ازتو پيداكنم ولي جز آه واشك حسرتي چيزي برايم نمانده بود...با اينكه هرهفته سراغت مي گيرم ودربه دركويت مي شوم تا شايد نشاني و...ولي  زود به زود دلم تنگ می شود. هر صبح زمزمه فرج مي كنم تا آرام گيرم ...نمي دانم حتم دارم  میبینمت ولی نمیشناسمت.می دونم جواب سلام مرا می دهی ...

بعدازعمري جدي جدي به اين حرف رسيده ام كه اين زندگي ودنيايي كه ما بدون تودرآن زندگي مي كنيم مردگي است نه زندگي.... به خدا بی تو زندگی از زهر هم تلخ تراست...

مولا...

اشكهاي بيكسي مرا كه باهزارشوق وآرزوكه چندين سال است به درگهت مي آورم بي نصيب نگذاشتي وازاين پس هم مگذار...

تا از پا نیفتاده ایم، تا هنوز خرده رمقی داریم، بیا!...
بیا و نگذار چشمانمان به راه سفید شود، بیا!...ديروزكودكي بودم وازعشقت لبريز....اين روزها عمرمان روبه سرازيري پيريست ومجنون ترازهرمجنوني ويعقوب ترازهريعقوبي به دنبال يوسف گمگشته است...

ترنم عاشقانه ‏ترين كلاممان، موسيقى آرام نام توست، كه به تار هستى، زخمه شوق مى‏زند و آهوى عاشقى را چابك تر از هميشه به هر سو مى‏برد.

اى هميشه سبز! چشم به راه آمدنت، در جاده‏هاى سرد انتظار، ره مى‏پيماييم. شايد آينه اشكمان نيم نگاهى از رخ مهتابى‏ات را حسرت به دل نماند.اى سرخ‏ترين سپيده! مهر خونين چشمانمان در انتظار صبح صادق ديدار توست، كه هر بامداد سر بر مى‏كند، تا شايد در اين بى‏نهايت اندوه، نشانى از تو بجويد، كه بى تو راه گم كردگانيم در اين حيرت...

 الهي عظم البلاء....

الهم عجل لولیک الفرج بحق فاطمه الزهرا(س) 

التماس دعاي فرج




مطالب مرتبط

بخش نظرات این مطلب


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:







[تبادل لگو با ما]

Friends
تمامی حقوق مطالب برای این سایت محفوظ میباشد. قالب طراحی شده توسط: برگ گراف و ترجمه شده توسط : قالب گراف